جرعه های عشق
۱۴۰۳/۴/۱۷ شماره ثبت ۶۶۰۷۸۱
پدری دارم که دستانش،
در دست خداست.
بر جبینش جای مهری نیست،
دلش پیش خداست.
ذکر هایش ،جرعه های عشق گردد،
درون کوزه ای.
برگلی گفتا چرا پژمان بگشتی،
لیکن روزه ای؟؟؟
امشبی را با جرعه های مهر من
افطار کن.
مهر من باشد همان لطف خودش،
امرار کن.
لیکن جا نمازش،
سفره ی نانی شود……
نیم مهر جانمازش،نان بی نانی شود…..
معصومه داداش بهمنی