🙂

چو لب به خنده گشاید گشاده گردد دل در آن لبست همیشه گشاد کار چرا

خدایا

چون نباشد عشق را پروای او او چو مرغی ماند بی‌ پَرْ وایِ او من چگونه هوش دارم پیش و پس چون نباشد نورِ یارم پیش و پس

آشفته‌حالی

رفتم ز خویش، مانده ز من نام خالی‌اماز من نشان مپرس که طرحی خیالی‌ام در بحر بی‌کرانه‌ی عشقت شدم غریقچون قطره‌ای فتاده به بحر شمالی‌ام بیهوده در تلاش ثباتی دوباره‌امپامال روزگار چو گل‌های قالی‌ام پرسد کسی ز حال دل خسته‌ام؟ بگوتقویم خاک خورده‌ی پارسالی‌ام در زیر بار چرخ گران قامتم خمیدشد بی‌نشاط بعد تو قد […]

آقای زمین و آسمان

اندرون قلب هامان نفس قربانی کنیم چشمه ی جوشان بگردیم عشق را جاری کنیم… گر حسین در کربلا تنها بماند یاری نماند حال در کرببلاییم… مهدی صاحب زمان یاری کنیم. سلام بر آقای زمین و آسمان مهدی صاحب زمان 🌸 معصومه داداش بهمنی.

طرح عاشورایی

بسمه تعالی طرح عاشورایی _ حضرت عبدالله بن حسن (ع)____ دستتقطع شداما درآغوش ِحسین (ع)آرام شدی متخلص به :بستان

صدای آه

صدای آه را شنیده ای یاکه آه را چشیده ای صدایش غم دارد پیکرش غبار دارد غم که آمد آه به دنبالش دوید اندوه را دید که گوشه ی آن کوچه در انتظار غم نشسته است تا بر روی شانه هایش کیسه های پر شده از غبار را بگذارد. معصومه داداش بهمنی (ارغوان) چند وقت […]

هیهات

چشم ها را شستیم جور دیگر دیدیم چتر ها را بستیم و سپردیم به باران افکار چترها بسته در این عصر بی گمان قسمتمان این است هرچه باران بارید خانه ی اندیشه مان غرق میان سیلی. برملا شد افکار زیر باران از ترس سهراب چه بگویم هیهات در جهانی که برای زندگی است چشم ها […]

وفا

بدگهر با کسی وفا نکند اصل بد در خطا، خطا نکند …

کارقسمت

یک دم روا نباشد بخت ازخداگرفتن وقتی قضابه جنگ است خودرا رواگرفتن جاناشکست دل هم درکارقسمت آمد آخر درین شکایت جرم از چه ها گرفتن؟ آن دم که قرعه گفتا نقشی به نامت آمد تقصیر بخت مابود یا ازخدا گرفتن؟ دل گفت کن دعایی ،قسمت شود وصالی گفتم که عمرشدبا رو درهواگرفتن! گفتم مگر به […]

صفحه اصلی
نوشتن شعر
جستجو
پروفایل