تنها
شهریست بهم یار و من یک تنه تنها ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
غم هجران تو
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بیرنگِ رُخت زمانه زندانِ منست بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچ از غمِ هجران تو بر جان منست
شهریست بهم یار و من یک تنه تنها ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بیرنگِ رُخت زمانه زندانِ منست بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آنچ از غمِ هجران تو بر جان منست