جرعه های عشق
جرعه های عشق ۱۴۰۳/۴/۱۷ شماره ثبت ۶۶۰۷۸۱ پدری دارم که دستانش، در دست خداست. بر جبینش جای مهری نیست، دلش پیش خداست. ذکر هایش ،جرعه های عشق گردد، درون کوزه ای. برگلی گفتا چرا پژمان بگشتی، لیکن روزه ای؟؟؟ امشبی را با جرعه های مهر من افطار کن. مهر من باشد همان لطف خودش، امرار […]
غم فردا
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم با هفتهزارسالگان سربهسریم