صدای آه
صدای آه را شنیده ای یاکه آه را چشیده ای صدایش غم دارد پیکرش غبار دارد غم که آمد آه به دنبالش دوید اندوه را دید که گوشه ی آن کوچه در انتظار غم نشسته است تا بر روی شانه هایش کیسه های پر شده از غبار را بگذارد. معصومه داداش بهمنی (ارغوان) چند وقت […]
هیهات
چشم ها را شستیم جور دیگر دیدیم چتر ها را بستیم و سپردیم به باران افکار چترها بسته در این عصر بی گمان قسمتمان این است هرچه باران بارید خانه ی اندیشه مان غرق میان سیلی. برملا شد افکار زیر باران از ترس سهراب چه بگویم هیهات در جهانی که برای زندگی است چشم ها […]