نمک خوردی نمکدان را شکستی
شبیه آدمی اما چه پستی
کنار خوان نامردان نشستی
به روی خوب رویان راه بستی
مگر دنیا چه کرد با تو سیه دل
که از کینه دل خلقی شکستی
دگر دانی شکسته دل چه ها کرد
به یک لحظه همه هستی فنا کرد
سری بشکن ولی دل را میازار
بجای سر شکستن دل بدست آر
شکاف سر دوا دارد و درمان
شکسته دل نه سر دارد نه سامان