وفا
بدگهر با کسی وفا نکند
اصل بد در خطا، خطا نکند …
یک دم روا نباشد بخت ازخداگرفتن
وقتی قضابه جنگ است خودرا رواگرفتن
جاناشکست دل هم درکارقسمت آمد
آخر درین شکایت جرم از چه ها گرفتن؟
آن دم که قرعه گفتا نقشی به نامت آمد
تقصیر بخت مابود یا ازخدا گرفتن؟
دل گفت کن دعایی ،قسمت شود وصالی
گفتم که عمرشدبا رو درهواگرفتن!
گفتم مگر به عکسش کس لایقست وبر حق
حق نیست ونیست برحق ،خودراسواگرفتن
« در دایره قسمت مانقطه تسلیمیم »
بهنام ما خدا را ،تاکی عزا گرفتن؟
بسمه تعالی
نور عاشورا حضرت علی اصغر (ع)
شش ماهه
جان دادی
اما
هزاران سال
نور شهادت
داری !
متخلص به :
بستان
جان منست او هی مَزنیدَش
آن منست او هی مَبَریدَش
آب منست او نان منست او
مثل ندارد باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
سرخی سیبش سبزی بیدش
متصلست او معتدلست او
شمع دلست او پیش کشیدش
گر بَرکَنَم دل از تو و بَردارم از تو مِهر
آن مِهر بَر کِه افکنم؟ آن دل کجا بَرَم؟
فصل سرما چو نرگس آمدی
شب یلدا با فال حافظ آمدی
فصل انگور با جام می آمدی
با عشق و عشوه و ناز آمدی
وقت سفر با دست پر آمدی
با دل شیرین و خوش آمدی
از دیده خون دل همه بر روی ما رود
بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود
دل خستهٔ من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگیندلان مومیایی
می صوفیافکن کجا میفروشند؟
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودهست خود آشنایی
© حقوق تمام محتوا محفوظ و برای انجمن ادبی استاد شهریار می باشد.